آفت افتاده بر این باغ، خدا می داند
آفتی باور سوز...
چه کسی مسئول است
اینک اما مجهول...
میوه هایش چه غریبانه به دامان زمین می میرند
یاسها بی جانند، یأسها می رویند
و به هم می گویند:
"""""رود را آب گل آلود ربود""""
باغبان در خواب است، باغ هم بی تاب
چه کسی مسئول است
اینک اما مجهول
که در این باغ پر از داغِ بلا باریده، تن خشکیده ی هر برگ را
مرگ می رقصد مویان
پیشترها باغ بی برگی مان پر برگ
رقص گل اما طعنه به بیداد هجوم مرگ بود
سروها سر داده به گلبانگ خدای ملکوت
چشمه های جوشان، رودهایش جاری
اینک اما چشمه های باغ ما خشکیدند
باد سرگردان به برگردان اندوهی وزد
روی پرچین شکسته قارقاری می خزد
آی باغبان باغبان! باغمان باقی نیست
چه کسی مسئول است...
اینک اما... مجهول!
چه کسی نبض درختان مرا می گیرد
و کمی حال مرا می فهمد
لاله ها تب دارند، یاسها بیمارند
و درختان اما...گریان می مانند، می خوانند
سرود تلخ و جانکاه وداعی با عزیزان را
آفت افتاده بر این باغ............